نویسنده مهران آهنگر
ما وظیفهای جزء زندگی کردن در این دنیا نداریم. کار ما این نیست که خدا را کشف یا اختراع کنیم.
اگر خدا دیده نمیشود، لمس نمیشود، شنیده نمیشود و اصولاً خودش نمیخواهد کسی او را ببیند، چه اصراری در شناخت او داریم؟!
تنها کاری که ما برای آن ساخته شدهایم زندگی کردن، لذت بُردن از دوران زندگی و زندگی خوب داشتن در دانایی است، زمانی انسان موفق است که سلامت فیزیکی و روانیاش حفظ شده باشد، احساس و حال خوبی داشته باشد، امنیت، آرامش، حق انتخاب و آزادی داشته باشد.
به قول دکتر هلاکویی: بسیاری از اوقات ما به دلیل نوع پرورش، تعلیم و تربیتمان یا شرایط محیطی در مسیری قرار میگیریم که سرمان را پایین میاندازیم و پیش میرویم! مسئله این است که زندگی مقصدی ندارد. جایی که ما قرار نیست برسیم! جای آخرش مرگ است.
مهم این است از این سفر، راه و جادهای که میرویم با شادی، لذت، رضایت، خشنودی، احساس خوب و با حال خوب برویم.
مهمترین مسئله این است در من چه میگذرد آن زمان که جهان در گذر است؟
این رمز سدهها در دست جادوگران، حاکمان و دکانداران دینی بوده است و با پیشرفت دانش دست آن فریبکاران هر روز کوتاه و کوتاهتر میشود.
دانایی سلاح پیشبرد زندگی است و دیگر هیچ.
آیا ما خود بخود ایجاد شده ایم یا خالقی داریم؟
پاسخحذف