آگاهی و آزادگی، مفهوم و معنای خاصی دارد، به صرف تحصیل کردن و مدارجی را در دانشگاه طی کردن و به یدک کشیدن عناوین گوناگون علمی، تنها ممکن است بمنظور کسب مزایا و منافع مادی پذیرفته شود ولی انسان آگاه و آزادهای که بخواهد از دانش خود برای راهنمایی جامعه سود ببرد بایستی شرایط والاتری داشته باشد که مهمترین آنها نخست وابسته نبودن چنین شخصیتی به هرگونه ایدئولوژی سیاسی، مذهبی و سنتهای کهنه و قدیمی است.
وابستگی ذهنی و فکری افراد تحصیل کرده جامعه اجازه نمیدهد کشتی طوفان زده جامعه بشری را بسوی آگاهی و حقیقت رهنمون شوند.
شوربختانه امروز جهان گرفتار خیل تحصیل
کردگانی است که همه اسیر سنتهای کهنه و ایدئولوژیهای متعصب آشتی ناپذیر هستند و
تاسفانگیز است که چنین کسان دم از آزادگی و دموکرات بودن میزنند ولی در عمل به
استبداد و ارتجاع یاری میدهند، چرا که ذهن و مغز آنها در گرو زندان کهنهپرستی و
نفوذ سیاسی باقی مانده است و همین گرفتاری ذهنی تحصیل کردکان جهان است که جنگها و
مصیبتها و رنجهای بشری را بوجود می آورد.
در یافتن و بدست آوردن چیزهای نو نیاز
به فکر نو و ذهن آزاد دارد، تا انسان نتواند فکر خود را از قید و بند گذشتهها رها
سازد آزادی حقیقی را نخواهد شناخت تا برای دیگران هم فراهم کند.
نمونه فراوانی از این موجودات در سنت
گرفتار را در نام های روشنفکر مذهبی، روشنفکر ملی، روشنفکر آزادیخواه، روشنفکر در
خدمت دیکتاتورها مشاهده میکنیم که خود را همه روشنفکر میدانند در حالی که محصول
اندیشه آنها همین جهان پرآشوب، فقیر، درگیر جنگهای گوناگون، یاری دادن به ثروتمند
شدن عده ای در ازاء فقیر شدن بسیاری دیگر، یاری دادن به چرخش چرخ حکومتهای عقب
مانده و دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی و بسیاری از حکومتهای دیگر جهان است.
همه و همه ناهنجاری های جهان توسط تحصیل
کردگان روشنفکرنما صورت میگیرد چون ذهن آزاد نشده آنها، این گروه را از دایره
روشنفکری حقیقی خارج ساخته است.
در این رابطه رسانههای گروهی هم
بخاطر وابستگیهایشان به مراکز قدرت ترویج دهنده اندیشه و پر و بال دهنده این گونه
روشنفکران سنتگرا و دروغین میباشند که گناه آنها هم کمتر از روشنفکران این چنین
نیست. باید دانست و درک کرد با چنین افرادی آزادی حقیقی انسان امکانپذیر نیست و هیچ
اندیشه و باوری مقدس و پذیرفتنی نمیباشد که روشنفکری اسیر آن باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر