۱۳۹۶ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

آخوندهای بی‌ریش و بی‌عمامه بیرون از کشور

نویسنده مهران آهنگر
ما در داخل ایران آخوندها را نسل‌ها است که تجربه کرده‌ایم. از گذشته‌های دور از موقعی که ایران یک کشور سنی بود با عالمان سنی سر و کار داشتیم، اکثر بزرگان کشور ما نیز سنی بودند، مانند خواجه نظام الملک، غزالی، عطار، مولانا و بسیاری دیگر ... سپس در دوره صفویان ما با رگبار آخوندهای شیعی غیر ایرانی روبرو می‌شویم که از کوه‌های لبنان، از احصا، از عربستان و بحرین آمدند و در ایران تکثیر شدند. این دین جدید در ایران فرهنگ خودش را ساخت و در کنار خدمت قدرت‌ها ایستاد و هر لحظه به رنگی بت عیار درآمد تا سقوط دولت شاهنشاهی و آمدن جمهوری اسلامی، که به حاکمیت مطلق رسید و سکان‌های کشور را در دست گرفت.

رهبران این حاکمیت، خمینی، طالقانی, منتظری و لاجوردی همه مسلمان بودند و هستند، البته طبیعی است که این‌ها از مذهب خود دفاع کنند این‌ها بر اساس دین و آیین بیابانی خود می‌کشند و می‌سوزند، می‌دزدند. و خیلی طبیعی است اگر این‌ها از اسلام دفاع بکنند ولی در کنار این‌ها ما با شاخه‌هایی دیگر روبرو هستیم که ظاهرا عمامه و ریش و عبا ندارند حتی بعضی‌های‌شان کراوات هم می‌زنند و برخی از آنها در رویای خود به دنبال تحقق یک اسلام رحمانی هستند. اعتماد آن‌ها می‌تواند صادقانه و به راستی مومن باشند. دسته دیگری از این مسلمان‌ها هستند که در تمام عمرشان یک رکعت نماز نخوانده و یک روز روزه نگرفته‌اند ولی به خاطر ایمان و یا سود خود و یا فقط به خاطر ایمان خود در کنار آخوندها ایستاده به آنها یاری‌های تخصصی و فنی و مشورتی می‌دهند یعنی چرخ کشور را برای آخوندهای غیر متخصص و بی‌سواد به خوبی و در حد توانایی که دارند می‌چرخانند.

در میان این آخوندهای بی‌ریش و بی‌ریشه هستند کسانی که با حکومت زاویه سیاسی و یا اقتصادی هم پیدا می‌کنند و اما در نهایت با آن‌ها سازش می‌نمایند و هستند کسانی که از این‌ها به سازش با رژیم نمی‌رسند ولی هنوز مدافع سرسخت اسلام و آخوند و انقلاب می‌باشند. حتما دیده‌اید بیشتر رسانه‌ها و برنامه‌های سیاسی را همین‌ها در اختیار دارند و مانند آچار فرانسه عمل می‌کنند و در نگهداری جمهوری اسلامی بسیار موثر هستند و تلاش می‌کنند. دلیلش بسیار روشن است. هر دین و آیینی و هر ایدئولوژی مذهبی و سیاسی در طول تاریخ به دنبال پیدا کردن مشروعیت برای پایدار ماندن خویش است، مشروعیت اسلام از الله و محمد و مانیفست آن‌ها قرآن است و بقیه پایگاه‌های مذهبی و سیاسی به همین تربیت برای خود مشروعیت ساخته‌اند تا پشت خود را به دیوار آن بچسبانند، مسلمان‌های رده‌های گوناگون که به ظاهر یا به باطن خود را مسلمان می‌دانند مشروعیت‌شان مشخص و معلوم است و به آن می‌نازند اما این شاخه آخری که مورد بحث این نوشته است از آنجا که مشروعیت سیاسی از نوع شاهنشاهی را که ندارند چون از فرزندان سرسخت انقلاب بودند، با آخوندها هم که سر سازگاری ندارند یعنی آخوندها آن‌ها را خودی نمی‌دانند، مشروعیت حزبی و سیاسی محکم و مستقلی هم که در بیرون از کشور نتوانستند بسازند, به سخن دیگر این گروه هیچگونه مشروعیت از هیچ جهت برای خود ندارند تا به آن اتکاء داشته باشند، آن‌ها خود را از همه جا رانده و مانده می‌بینند، تنها راه برایشان چسباندن خود به اسلام است، اسلامی ناشناخته که نه اسلام آخوندهاست و نه اسلام مومنین، اسلامی که به زعم آن‌ها اسلام انقلابی است و توانسته جلوی شرق و غرب بایستند، این گروه بدون اینکه مسلمان باشد و واجبات آن را انجام دهد اما مدافع سرسخت اسلام عمل می‌کند تا بتواند راه برود و زنده بودنش را ثابت کند. این گروه منافق بدترین ضربه را به مبارزات مردم ایران می‌زنند ...

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *