نویسنده مهران آهنگر
میدانیم که نوزاد وقتی متولد میگردد. بدنش در برابر بیماریهای عفونی ایمنی ندارد بدین سبب از همان ماههای اول تولد با تزریق واکسنهای گوناگون بدن کودک را در برابر هجوم میکروبها و ویروسها مثل کزاز، دیفتری، سیاه سرفه، سرخک، فلج اطفال و امثال آن مصون میکنند. باید توجه داشته باشیم همانطور که بدن نوزاد در برابر میکروبها و ویروسها مصنویت ندارد فکر و روان او نیز دست نخورده و بدون مصنویت است. اما میبینیم قضیه کاملاً برعکس است و از ناتوانی و بیدفاع بودن کودک سوء استفاده میگردد و افکار مذهبی در حقیقت ویروس فکر و اندیشه توسط پدر و مادر و اطرافیان وارد مغز کودک میگردد و آنچنان آلودگی فکری پدید میآورد که فرد حتا نمیتواند آگاه گردد که افکار او آلوده به ویروس مذهب است و آنچنان بیمار و باورمند میگردد که خود او هم همین افکار و همین ویروسهای فکری را به فرزندان خود و نسل بعد منتقل میکند و این زنجیره معیوب همچنان ادامه مییابد. بنا بر این یکی از وظایف انسانی - وجدانی افرادی که خود قید و بند افکار مذهب رها کرده و ویروسهای فکری مذهب را از اندیشه خود به دور انداختهاند "یعنی افرادی که به آگاهی و توامندی اندیشه رسیدهاند" این است که به حمایت کودکان برخیزند و از حقوق کودکان و یک نوع کودک آزاری و حتا جنایت به حساب میآید و نباید اجازه داد که پدر و مادر افکار ساده - سالم و بدون ایمنی کودک را با ویروس افکار مذهبی و خرافات اثبات نشده آلوده کنند و حق کودک را برای انتخاب افکار محترم بشمارند تا وقتی کودک بزرگ شد و دانش آموخت و توانست راستیها و درستیها را با معیار عقل و دانش بسنجد و خودش تصمیم بگیرد که آیا میخواهد افکار مذهبی را قبول کند یا نه؟ اگر چنین شود و فقط یک نسل به آن عمل کند ویروس افکار مذهبی از جامعه بشریت حذف میگردد مثل ویروس آبله که دیگر در جهان وجود ندارد.
میدانیم که نوزاد وقتی متولد میگردد. بدنش در برابر بیماریهای عفونی ایمنی ندارد بدین سبب از همان ماههای اول تولد با تزریق واکسنهای گوناگون بدن کودک را در برابر هجوم میکروبها و ویروسها مثل کزاز، دیفتری، سیاه سرفه، سرخک، فلج اطفال و امثال آن مصون میکنند. باید توجه داشته باشیم همانطور که بدن نوزاد در برابر میکروبها و ویروسها مصنویت ندارد فکر و روان او نیز دست نخورده و بدون مصنویت است. اما میبینیم قضیه کاملاً برعکس است و از ناتوانی و بیدفاع بودن کودک سوء استفاده میگردد و افکار مذهبی در حقیقت ویروس فکر و اندیشه توسط پدر و مادر و اطرافیان وارد مغز کودک میگردد و آنچنان آلودگی فکری پدید میآورد که فرد حتا نمیتواند آگاه گردد که افکار او آلوده به ویروس مذهب است و آنچنان بیمار و باورمند میگردد که خود او هم همین افکار و همین ویروسهای فکری را به فرزندان خود و نسل بعد منتقل میکند و این زنجیره معیوب همچنان ادامه مییابد. بنا بر این یکی از وظایف انسانی - وجدانی افرادی که خود قید و بند افکار مذهب رها کرده و ویروسهای فکری مذهب را از اندیشه خود به دور انداختهاند "یعنی افرادی که به آگاهی و توامندی اندیشه رسیدهاند" این است که به حمایت کودکان برخیزند و از حقوق کودکان و یک نوع کودک آزاری و حتا جنایت به حساب میآید و نباید اجازه داد که پدر و مادر افکار ساده - سالم و بدون ایمنی کودک را با ویروس افکار مذهبی و خرافات اثبات نشده آلوده کنند و حق کودک را برای انتخاب افکار محترم بشمارند تا وقتی کودک بزرگ شد و دانش آموخت و توانست راستیها و درستیها را با معیار عقل و دانش بسنجد و خودش تصمیم بگیرد که آیا میخواهد افکار مذهبی را قبول کند یا نه؟ اگر چنین شود و فقط یک نسل به آن عمل کند ویروس افکار مذهبی از جامعه بشریت حذف میگردد مثل ویروس آبله که دیگر در جهان وجود ندارد.
کودکان را دریابیم - آنان را در برابر بمباران افکار مذهبی حمایت کنیم. تا بتوانیم به یک جامعه سالم بشری برسیم.
آیا این یک جنایت نیست که خرافات و مسائل موهوم دینی را به عنوان حقیقت به خورد کودکان میدهند؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر