نویسنده مهران آهنگر
زمانی که غربیها در قرون هجده و نوزده با سرعت در حال نوردیدن افقهای جدید علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی بودند، ایران ما در جهل مرکب دست و پا میزد. ایران با شاهی به نام سلطان حسین صفوی وارد قرن هجده شد، که با اتکا به دین شیعه به ویژه آیتالله مجلسی کشور ایران را در اختیار اشرف افغان قرار داد، و با نابود کردن سلسله خود و گذشت جنگهای بسیار در زمان سلسلههای افشاریه و زندیه و عاقبت که با تلی از چشمان از حدقه در آمده مردم کرمان به دست آغامحمد خان قاجار این قرن را به پایان رساند. قرنی که در آن سوی جهان با رهایی از دوره انگیزاسیون "سلطه کلیسا" شوریده سرهایی مانند منتسکیو، ولتر، دیدرو، روسو در حال پروردنِ نهال بزرگترین انقلاب تاریخ بودند. اروپای قرن نوزده شد. اروپای هگل، مارکس و جاه طلبیهای ناپلئون و بیسمارک، و در همان زمان در ایران ما به کشتن قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، سپهسالار، میرزا آقا کرمانی و مستشارالدوله مشغول بودیم! صور اسرافیل و ملک المتکین را جلوی چشم محمد علی شاه آنقدر شکنجه کردند تا مردند. حال انتظار داریم امروز اقتصادمان را با ژاپن، صنعتمان را با سنگاپور، فرهنگمان را با فرانسه و دموکراسیمان را با سوئیس بسنجیم. و هنوز دولت مردان و تحصیل کردگان مذهبی ما به این نتیجه میرسند که موی زنان اشعهی تحریک کننده مرد دارد و یا چون زنان ایران حجاب ندارند، خدا را از آنها انتقام گرفته است. مغز ما هنوز همچون شاه سلطان حسین، رفتار ما رفتار همان ارباب و رعیتی باقی مانده است. فرهنگ ما متأسفانه فرهنگ الاغ سوارانی است که با پول باد آورده نفت، الاغ هایمان را با پورشه عوض کردهایم.
تاریخ خواهد نوشت: روزگاری در ایرانزمین کسانی بر مردم حکومت کردند که پندارشان تباه، کردارشان ریا و گفتارشان سراسر دروغ بود. آنها به نام دین تمامی ثروت مردم را ربودند و به نابودی کشیدند تا خاک بیگانه را آباد کنند. حاکمانشان در سراسر کشور جهل و خرافهپرستی را رواج دادند و هر روز برای کل دنیا آرزوی مرگ میکردند و در همان حال مردم خودشان از گرسنگی و بیماری دسته دسته میمردند.
زمانی که غربیها در قرون هجده و نوزده با سرعت در حال نوردیدن افقهای جدید علمی، فکری، اجتماعی و سیاسی بودند، ایران ما در جهل مرکب دست و پا میزد. ایران با شاهی به نام سلطان حسین صفوی وارد قرن هجده شد، که با اتکا به دین شیعه به ویژه آیتالله مجلسی کشور ایران را در اختیار اشرف افغان قرار داد، و با نابود کردن سلسله خود و گذشت جنگهای بسیار در زمان سلسلههای افشاریه و زندیه و عاقبت که با تلی از چشمان از حدقه در آمده مردم کرمان به دست آغامحمد خان قاجار این قرن را به پایان رساند. قرنی که در آن سوی جهان با رهایی از دوره انگیزاسیون "سلطه کلیسا" شوریده سرهایی مانند منتسکیو، ولتر، دیدرو، روسو در حال پروردنِ نهال بزرگترین انقلاب تاریخ بودند. اروپای قرن نوزده شد. اروپای هگل، مارکس و جاه طلبیهای ناپلئون و بیسمارک، و در همان زمان در ایران ما به کشتن قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، سپهسالار، میرزا آقا کرمانی و مستشارالدوله مشغول بودیم! صور اسرافیل و ملک المتکین را جلوی چشم محمد علی شاه آنقدر شکنجه کردند تا مردند. حال انتظار داریم امروز اقتصادمان را با ژاپن، صنعتمان را با سنگاپور، فرهنگمان را با فرانسه و دموکراسیمان را با سوئیس بسنجیم. و هنوز دولت مردان و تحصیل کردگان مذهبی ما به این نتیجه میرسند که موی زنان اشعهی تحریک کننده مرد دارد و یا چون زنان ایران حجاب ندارند، خدا را از آنها انتقام گرفته است. مغز ما هنوز همچون شاه سلطان حسین، رفتار ما رفتار همان ارباب و رعیتی باقی مانده است. فرهنگ ما متأسفانه فرهنگ الاغ سوارانی است که با پول باد آورده نفت، الاغ هایمان را با پورشه عوض کردهایم.
تاریخ خواهد نوشت: روزگاری در ایرانزمین کسانی بر مردم حکومت کردند که پندارشان تباه، کردارشان ریا و گفتارشان سراسر دروغ بود. آنها به نام دین تمامی ثروت مردم را ربودند و به نابودی کشیدند تا خاک بیگانه را آباد کنند. حاکمانشان در سراسر کشور جهل و خرافهپرستی را رواج دادند و هر روز برای کل دنیا آرزوی مرگ میکردند و در همان حال مردم خودشان از گرسنگی و بیماری دسته دسته میمردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر