نویسنده مهران آهنگر
چهل و سه سال است میهنمان ایرانِ سرافراز و سربلند تاریخ، به چنگال مشتی اراذل و اوباش بیوطن و عاری از خِرد گرفتار شده است و هم میهنان درون کشور در نوعی تیرهمرگی میزیند و روزگار و عمرشان را تلف میکنند. فاجعهی دی ماه ۱۳۵۷ خورشیدی آواری بود که بر سر ملک ملت فرو ریخت و نبض و نفسشان را چنان کند و تنگ کرده است که بیشتر مردم گرفتار درون کشور آرزوی مرگ برای رهایی از چنین منجلابی را دارند. این سخنی اغراق نیست و من روزانه در خبرها میخوانم و تنها توانستهام برایشان اشک بریزم.
نکبت اسلام به مانند چهارده
قرن پیش که اعراب به ایران یورش آوردند، با تمام حشو و زوائدش در دی ماه آن سال
دامن فقیر و غنی را گرفت و آلوده کرد و فلاکتی بیمانند را به آنان ارمغان داد.
این نکبت که منجر به فقر شدید بیشینهی مردم میهن شده است، چنان بیمهار و سنگین
است که من به درستی شنیدهام که گوشت فروشان و قصابها به مشتریانشان به جای گوشت،
استخوان خالی میفروشند و خریدار با چنین هدیهای به منزل میرود و بانوی منزل با
چنین ارمغانی، آش «آب استخوان» برای نهار و شام تهیه میکند. البته باید اضافه کنم
اگر وسع خرید نخود و لوبیا را داشته باشند، شاید چنین استخوانی را بتوانند تهیه
کنند. نمیدانم کدام یک از فیلسوفان اروپا در مورد فاجعهی بدبختی بهمن ۱۳۵۷ نظر
داده بود که ایرانیان هرگاه در رفاه و آسایش باشند با حماقت قیام میکنند و هر
آنچه را طی سالها ساخته و پرداختهاند به آسانی برباد میدهند و خود را به فلاکت و
بیچارگی گرفتار میکنند. البته سخنی به غایت درست و واقعی است و ما بارها شاهد
چنین آواری بودهایم.
حکومت دینی یا اسلامی ایران که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی بر سر ملت آوار شد، با یک چاه خلا تفاوتی ندارد و همان محتوای چاه را در خود دارد و بوی تعفنش ۴٣ سال است غیر از مردم درون کشور، مردم سایر کشورها را نیز میآزارد. این نظام و حکومت ره آورد جز مصیبت، فقر فزاینده، عقب ماندگی و برگشت به ۱۴ قرن پیش، آوار غم و غصه بر مردم، ناامیدی مطلق-بیحاصلگی و کشتار و مرگ هیچ دست آوردی برای هم میهنان گرفتار نداشته است. تمام پلیدیها و زشتیها یک جا جمع شده و جمهوری اسلامی را تشکیل داده است. با قاطعیت باید گفت که ایران به دوران خلفای اموی و عباسی برگشته و نظام حاکم هیچ تفاوتی با خلافت المعتصم خلیفهی عباسی ندارد و مانند آنها هیچ دگراندیشی را تحمل نمیکند.
به
دید من مسئله اصلی و بنیادی «دین اسلام» است و باید با قاطعیت گفت دین اسلام مدت
۱۴ قرن است که بیش از یک میلیارد آدم نه تنها مسخ کرده و از یک زندگانی درست و
قابل پذیرش باز داشته است، بلکه بوی تعفنش همانند چاه خلا شامع مردمان دیگر ادیان
در دیگر کشورها را نیز به شدت آزار میدهد.
شما
نیک بنگرید و ریز بینانه دقت کنید که کشورهای اسلامی در مجموع در چه فلاکتی میزیند
و با چه نوع عقب ماندگی سر میکنند! تنها شانسی که آوردهاند وجود دکانهای نفت در
اکثر کشورهای اسلامی است که از راه فروش آن به نوائی میرسند و شکمی از گرسنگی میرهانند.
هیچ
یک از دینهای موجود در صحنه کره زمین به اندازه دین اسلام هجو و مزخرف فاقد خرد و
بیحاصل نیست. بیندیشید عدهای فکر میکنند دین اعتقادات مردم است ... نه اینطور نیست!
دین یک صنعت است صاحبی دارد. صنعتی است که میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود.
این
پولها را با کلاهبرداری و اخاذی از جیب مردم بیرون میکشند.
دین
یک دستگاه نشر اکاذیب است. دروغ تحویل مردم میدهد و مردم را میترساند ... درست
مثل مافیا است. نهاد مذهبی، چه مسیحیت باشد، چه اسلام چه یهودیت، پیش از این که
مجموعهای از باورهای اجتماعی باشد، یک ساختمان و عمارت بزرگ اجتماعی است که روی
پای خودش ایستاده، مالیات میگیرد، پول میگیرد و خرج بقا و حاکمیت خودش میکند.
دین شراب ناب نیست متانول است که مستی میدهد، اما به قیمت کوری.چهل و سه سال است میهنمان ایرانِ سرافراز و سربلند تاریخ، به چنگال مشتی اراذل و اوباش بیوطن و عاری از خِرد گرفتار شده است و هم میهنان درون کشور در نوعی تیرهمرگی میزیند و روزگار و عمرشان را تلف میکنند. فاجعهی دی ماه ۱۳۵۷ خورشیدی آواری بود که بر سر ملک ملت فرو ریخت و نبض و نفسشان را چنان کند و تنگ کرده است که بیشتر مردم گرفتار درون کشور آرزوی مرگ برای رهایی از چنین منجلابی را دارند. این سخنی اغراق نیست و من روزانه در خبرها میخوانم و تنها توانستهام برایشان اشک بریزم.
حکومت دینی یا اسلامی ایران که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی بر سر ملت آوار شد، با یک چاه خلا تفاوتی ندارد و همان محتوای چاه را در خود دارد و بوی تعفنش ۴٣ سال است غیر از مردم درون کشور، مردم سایر کشورها را نیز میآزارد. این نظام و حکومت ره آورد جز مصیبت، فقر فزاینده، عقب ماندگی و برگشت به ۱۴ قرن پیش، آوار غم و غصه بر مردم، ناامیدی مطلق-بیحاصلگی و کشتار و مرگ هیچ دست آوردی برای هم میهنان گرفتار نداشته است. تمام پلیدیها و زشتیها یک جا جمع شده و جمهوری اسلامی را تشکیل داده است. با قاطعیت باید گفت که ایران به دوران خلفای اموی و عباسی برگشته و نظام حاکم هیچ تفاوتی با خلافت المعتصم خلیفهی عباسی ندارد و مانند آنها هیچ دگراندیشی را تحمل نمیکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر